توجه: اطلاعات موجود در این سایت صرفا جنبه آرشیو دارد

حسین بهرامی وشکلایی
امروز :
یکشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۱

header2 Venus

حسین بهرامی وشکلایی

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
  • نام پدر: محمد تقی
  • محل شهادت: سوسنگرد
  • سال تولد: 1336
  • محل تولد: روستای ولشکلاء شهرستان ساری
  • مسئولیت در جبهه: فرماندهی گردان رزمی در طرح آزادسازی سوسنگرد
  • تاهل: مجرد
  • سمت: دانشجو
  • دانشکده: علوم ریاضی
  • مزار: روستای ولشکلاء شهرستان ساری
  • رشته: ریاضی

زندگی نامه دانشجوی شهید حسین بهرامی وشکلایی

 

سردار شهید حسین بهرامی وشکلایی در سال 1336 در روستای ولشكلاء شهرستان ساری دیده به جهان گشود. نام او در ساری گمنام، ولی در بین بچه های پیشروی مشهد، مدافعین جنوبی و رزمندگان اهوازی بسیار آشنا می باشد.

او در سال 1355 جهت تحصیل در رشته‌ی ریاضی به دانشگاه فردوسی مشهد وارد شد و پس از سه سال تحصیل، در تاریخ 30/03/59 به عضویت سپاه پاسداران مشهد نایل گردید. حسین در روزهای آغازین جنگ، چند روزی را به همراه دوستان مشهدی‌اش وارد گروه حفاظت از بیت امام خمینی (ره) شد و در تاریخ 07/07/59 برای حضور در جبهه به سپاه اهواز اعزام گردید.

كارآمدی حسین موجب می شود، او را به سمت فرماندهی گردان رزمی در طرح آزادسازی سوسنگرد منصوب نمایند. طرح حفر كانال در نقاطی از سوسنگرد جهت محاصره‌ی دشمن توسط ایشان نیز معروف است.

حسین اهل وعظ و خطابه و تحلیل هم بود و هر وقت فرصت اقتضاء می‌كرد، بمثابه یك مُبلغ وارد عمل می‌شد، امّا حسین در جنگیدن چالاك‌تر بود. او آن قدر در عملیات امام مهدی (عج) در شهر سوسنگرد به دشمن نزدیك بود كه در لابه لای تانك‌ها به شهادت رسید. در این عملیات فرماندهی او و سردار عزیز جعفری زبان زد می باشد.

سیمای حسین در شب آخر، آن قدر نورانی بود كه دوستانش همگی از او طلب شفاعت می‌كردند و از او قول می‌گرفتند تا سلام آنها را به دوستان شهیدشان برساند!

حاج صادق آهنگران می گوید: بچه های مسجدِ جزایریِ اهواز، عشق عجیبی به حسین داشتند. آن روزها؛ حسین علم الهدی و حسین بهرامی ضمن این كه روحی واحد در دو كالبد بودند، شمع محفل دوستان همرزم به شمار می‌آمدند. حاج صادق آهنگران می‌گوید: علم الهدی كشته و مردۀ حسین وشكلایی بود. حسین بهرامی كه شهید شد، بچه های مسجد پارچه‌ای بر محراب مسجد نصب كردند كه بر روی آن نوشته شده بود: «حسین شهید غریب نام آشنا!»

جسد وی پس از شهادتش در تاریخ 11/6/1360 به مدت چهل روز در محراب مسجد ماند و بعد از آن به سمت ولشکلاء تشییع شد.

 

شرح مختصري از تحصيلات:

دوران 6 ساله ابتدايي در دبستان دولتي ولشكلا و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان امام خميني (ره) (پهلوي سابق) به تحصيل اشتغال داشته و در خرداد 1355 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شدند (لازم به يادآوري است كه در ايام تابستان به تحصيل علوم حوزوي در مدرسه علميه امام صادق (ع) دارايكلا پرداختند). در كنكور سراسري سال 1355 در رشته رياضي محض دانشگاه فردوسي مشهد پذيرفته شدند و به جهت علاقه به دبيري، به رشته دبيري رياضي تغيير رشته دادند.

از نيمسال اول 56 ـ 1355 تا نيمسال اول 59 ـ 58 جمعا به مدت 3 سال در دانشگاه مشغول تحصيل بودند و پس از شهادت به ليسانس افتخاري نائل آمدند.

 

سوابق مبارزاتي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد مقدس:

از بدو تشكيل سپاه، به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد در آمدند. در تاريخ 30/03/1359 در قسمت روابط عمومي سپاه به عنوان پرسنل فعال انجام وظيفه مي نمود كه مدت 5 ماه صادقانه در اين قسمت عهده دار مسئوليت بودند و مابقي خدمت در سپاه را، در قسمت گزينش و تحقيقات سپاه عهده دار مسئوليت بودند. در تاريخ 07/07/1359 برای ماموريت (برابر حكم رسمي سپاه) به مقصد اهواز به منظور همكاري با سپاه اهواز و كمك به برادران جبهه اعزام شدند و از آنجا با جمعي از برادران به خونين شهر رفته و تا پايان سقوط خونين شهر از شهر محافظت مي نمودند و پس از سقوط شهر، به جبهه دهلاويه رفته و سپس بر اساس لياقت علمي و نظامي و مديريتي و حفاظتي، به عنوان فرمانده گردان پياده در طرح آزاد سازي محور جنگي جبهه سوسنگرد (تپه الله اكبر) و فرماندۀ جنوب محور عملياتي منصوب گرديدند. لازم به توضيح است قبل از عمليات برابر اظهارات هم سنگران و مجمع برادران مسجد جزايري اهواز (پاسداران) نامبرده در هر فرصتي از كلاس اخلاق استفاده نموده و به نيروهاي بسيجي و سپاهي قرآن و نهج البلاغه تعليم و آموزش داده تا امورات جنگي و عملياتي را با دستورات اسلامي و ديني همراه، و با رهنمودهاي مقام عظيم ولايت و رهبري و مرجعيت آشنا گردند تا نيروها از اين طريق رهنمود گردند و عملا در عمليات با نيروي تقوا و روحيه قوي مذهبي و انقلابي بر قلب مزدور افلقي حمله ور گردند.

در ايامي كه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد عضويت داشتند به عنوان نيروي فعال سياسي، مذهبي و به عنوان دانشجو پيرو خط امام در سطح شهر مشهد و توابع در صدد شناسايي مستمندان و نيازمندان بودند و در اين رابطه ليستي را تنظيم و از شهريه دانشجويي و حقوق سپاه، جهت مايحتاج مستمندان تلاش مي نمود و به عنوان نيروي كليدي، جلسات مذهبي و سياسي محافل مذهبي را مديريت مي نمود و به كمك دستورات و خطبه هاي نهج البلاغه ( خطبه هاي 124 ـ 125 ـ 126 ـ 24 ـ 25 ـ 96 ـ 26 ـ 27 ـ 28 ـ 34 ـ 54 ـ 55 ـ 57 ـ 48 ـ 58 ـ 65 ـ 70 ـ 78 ـ 118 ـ 214 ـ 215 ـ 231 ـ 234 ـ 134 ـ 128 و خطبه معروف همام) به عنوان مدرس مجالس مذهبي، جلسات را اداره مي نمود و به عنوان يكي از مسئولين حفاظتي سپاه مشهد از بيت امام رحمت الله محافظت مي نمودند. در شكل گيري تظاهرات خياباني شهرستان ساري از مشهد مقدس به قصد ساري حركت  مي كردند و برادران روستاي ولشكلا و مجاور آن را با سازماندهي منسجم و با تهيه شعارهاي انقلابي، هدايت و رهبري مي نمودند. در برخورد با نيروهاي مخالف نظام مقدس جمهوري اسلامي آنگونه كه با ارشاد و نصيحت و پند و موعظه مساله خاتمه مي يافت، عمل مي كردند؛ به گونه اي كه برادران مذهبي محله ايشان، منتظر فرصتي بودند كه حسين را ملاقات كنند و از چهره نوراني همراه با معرفت وی استفاده نموده و پيگير هدايت و مبارزه با منافقين محل و اطراف باشند. در اين رابطه از روحاني محل، آقاي حسين زاده جهت تبليغ ديني و سياسي روستاهاي مياندرود استفاده مي كردند و در ايامي كه حسين در مشهد بود، به حجه الاسلام و المسلمين آقاي حسين زاده ماموريت هدايت را (در غياب خود) مي دادند و با شعار پرهيز از آرزوهاي دراز داشتن و به دنبال هواي نفس نرفتن، برادران انجمن اسلامي محل و شهرستان ساري و ... را ارشاد مي نمودند.

لازم به يادآوري است كه سردار سرتيپ پاسدار شهيد حسين بهرامي بعد از اتمام تحصيلات دوره متوسطه در ايام تابستان به طور شبانه روزي در مدرسه علميه امام صادق (ع) دارابكلا نزد استاد آيت الله دارابكلايي به تحصيل علوم ديني مي پرداخت و در اين ايام با برادران مذهبي محل دارابكلا ارتباطي نزديك برقرار نمود به طوري كه بنا به اظهار يكي از برادران آن محل، به دستور نامبرده (شهيد بهرامي) آرم منافقين از روي ديوارهاي آن روستا پاك و از بين برده شد. گروهي براي كمك به محرومان و نيازمندان روستاي داربكلا اساسنامه اي را در 22 بند تنظيم و محور فعاليت خويش قرار داده و اين اساسنامه را به رويت و نظر حسين رسانده و حسين آنها را به جلسه اي در مسجد دارابكلا دعوت نمود. در آنجا ابتدا روي گزينش افراد، كه مي بايست نماز خوان و مسجدي باشند، تاكيد نمود و آنهايي را كه از اين امر پيروي نكرده بودند، از جمع اين گروه حذف شدند. شهيد بهرامي با تفسير سوره والعصر 22 بند اساسنامه را به 3 بند مفيد دانستند و مورد تصويب جمع حاضر رساندند. بعد از مدت كوتاهی (حدودا شش ماه پس از اين جلسه)، بنا به اظهارات گروه مذهبي محل كليه، نقطه نظرات حسين عملا به نتيجه رسيده بود.

در سال 56 ـ 1355 روانه دانشگاه فردوسي مشهد جهت تكميل تحصيلات در رشته رياضي شدند و بنا به اظهار يكي از اساتيد، وی از هوش بالا و تحصيلات ديني برخوردار بوده و همين امر موجب بروز فعاليت سياسي، اعتقادي و اجتماعي ايشان در سطح شهر مشهد گرديد، به طوري كه شهريه دانشجويي را صرف كمك به نيازمندان و محرومان محلات مشهد مي نمود و ايامي كه از مشهد به ساري مي رفتند، به جهت ادامه فعاليت و ارتباط، به حوزه علميه داربكلا مي رفتند. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در جريان اعلاميه هاي حضرت امام خميني (ره) در ارتباط با حوزه و دانشگاه، از عناصر فعال دانشجويان پيرو خط امام بوده و در دوران فراغت، جهت هدایت و راهنمایی برادران و خواهران روستاي ولشكلا از مشهد عازم ساري مي شد و آنها را در صفي محكم و سازماندهي شده، جهت شركت در تظاهرات هدايت مي نمود و اهالي روستا را نيز به حمايت از انقلاب و رهبري و حوزه هاي علميه و نزديكي و ارتباط با مساجد و روحانيت، رهبري مي نمود و اولين بار شعار «گلبرگ سرخ لاله ها، در كوچه هاي شهر ما» از زبان شهيد بهرامي در شهرستان ساري طنين انداز گرديد. به جهت علاقه بي اندازه سردار شهيد بهرامي به فعاليت هاي سياسي و اعتقادي در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشهد درآمد و در واحد گزينش سپاه فعاليت خويش را ادامه داده و در فرصت هاي مناسب، به برادران سپاه درس اخلاق اسلامي، آموزش مي داد.

به جهت حضور فعال و رهبري ايشان در امور مذهبي و سياسي مشهد، مسئولان رضايت به شركت ايشان در جبهه نمي دانند، اما شهید با برادر سعيد تجويدي (از بچه های شهرستان اهواز) در دانشگاه فردوسي مشهد آشنا و رفيق شدند و از آن به بعد با هم در امور فرهنگي سياسي شهر مشهد همکاری می نمودند و از طريق برادر تجويدي از شهر مشهد به اهواز اعزام و با پايگاه اعتقادي و جمع صفا و نور برادران مسجد جزايري آشنا گرديد و حركتي نظير حركت مشهد (در زمینه اعتقادي، سياسي و نظامي) را در اهواز بر عهده گرفت. در جاي جاي استان خوزستان، آثار فعاليت هاي اين گروه با همراهي حسين مشهود مي باشد. شهید در حوزه ماموريتي، به جبهه سوسنگرد اعزام و فرماندهي گرداني را به عهده گرفت. به دستور ايشان كانالي در سوسنگرد حفر نمودند و از طريق زنجيره كانالي، دشمن مزدور را به محاصره درآوردند و شهيد در جبهه هاي جنگ، ضمن اينكه شخصا نيروها را فرماندهي مي نمود، دائما به ذكر و دعا مشغول بودند و برادران را به تبيين اصول ارزشي اخلاقي اسلامي دعوت مي نمود و لحظه اي از مناجات خدا غافل نبودند و قرآني را در پارچه اي كه مادرش به سبك روستايي تهيه نموده بود، جاي گذاري كرده و پس از شهادت ايشان در جبهه سوسنگرد، برادران اين قرآن را همراه شهيد بهرامي ديدند.

 

خواندن 1164 دفعه آخرین ویرایش در شنبه, 08 فروردين 1394 ساعت 15:54
  • ارسال خاطره
  • دانلود پیوست‌ها

ارسال خاطره

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.