زندگی نامه دانشجوی شهید ایرج مسعودی
شهید ایرج مسعودی دی ماه ۱۳۴۳ در خانوادهای مذهبی در شهر مشهد به دنیا آمد. بعد از طی دوران تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه و اخذ مدرک دیپلم، در رشتهی دبیری ریاضی دانشگاه مشهد پذیرفته شد. وی همزمان با تحصیل فعالیتهای فرهنگی خود را نیز آغاز نمود و وارد بسیج شد و از همین طریق (بسیج) چندین بار به جبهه رفت. جبهه و مسائل مربوط به آن تحول عمیقی در رفتار او ایجاد کرده بود، وی یک ماه پس از مراسم عقد مجدداً تصمیم به حضور در جبهه گرفت. به علت مسئولیتهایی که در بسیج داشت با رفتن او موافقت نشد اما با این حال همیشه دعایش این بود که «خدایا به ما توفیق انجام وظایفمان را در هر موقعیتی که هستیم عنایت فرما». به درس اهمیت میداد ولی نمیگذاشت درس او را از وظایف مهمتری که دارد غافل کند. در مورد مسأله حجاب، ساده پوشی و اسراف نکردن بسیار دقیق بود. حتی لباس رزمی که هنگام شهادت بر تن داشت همان لباسی بود که سه سال در جبهههای مختلف پوشیده بود. یکی از همسنگرانش زمانی که او در منطقه عملیاتی والفجر۹ حضور داشت نقل میکند: به هنگام غروب وقتی نور کافی برای خواندن دعا نبود، آنچه از دعای کمیل یا دیگر دعاها را از حفظ داشت زیر لب زمزمه میکرد.
بار دیگر با شنیدن زمزمههای اعزام نیرو به جبهه و با وجود این که نیمی از ترم تحصیلی جدیدش را پشت سر نگذاشته بود، به سوی جبهه شتافت. او در یکی از نامههایش در این باره مینویسد: «اگر فرصتی باشد درس هایم را در جبهه میخوانم و اگر مجال نیابم باز هم راضی هستم؛ چرا که درس را برای رضای او میخوانم و اکنون که رضای او را در چیز دیگری یافتهام آن را برای خشنودی او کنار میگذارم» وی سرانجام در بهمن ماه ۱۳۶۵ در «عملیات کربلای ۵» به لقاءالله پیوست.
یکی از دوستان شهید نقل میکند: عصر شبی که در ماشین آماده حرکت برای انجام عمیات شدیم، رو به من کرد و گفت: فلانی با شهادت چگونهای؟ من پاسخ او را دادم. گفت هرگاه با شهادت رو به رو شدی دیدی دلت آرام نمیگیرد هرچه سوره قرآن که در حفظ داری بخوان تا بدین وسیله دلت آرام گیرد و پذیرای شهادت گردی.