زندگي نامه دانشجوى شهيد على قاسمى چفته
شهيد على قاسمى چفته در سال 1346 در خانوادهاى مؤمن و مذهبى در شهر اردكان يزد متولد شد. او از همان اوایل، كودكى بسيار باهوش و كنجكاو بود به طورى كه در سن 7 سالگى همزمان با ورود به دبستان به دليل استعداد بالايى كه داشت در كنار دروس دبستان به يادگيرى قرآن نيز پرداخت. در دوران دبستان توسط يكى از معلمان مدرسه با امام، دين و احكام الهى آشنا شد. آشنايى با اين معلم دلسوز تغيير قابل ملاحظهاى در اخلاق و رفتار شهيد به وجود آورد به طورى كه همواره به دنبال كتب مذهبى بود، به مطالعه زندگى ائمه می پرداخت و كتب ادعيه را در بين مردم توزيع مىكرد. در ايام انقلاب و همزمان با شركت در فعاليتهاى اجتماعى و راهپيمايي ها هر روز آشنايى ايشان با امام بيشتر مىشد. اين آشنايى و علاقه باعث شده بود که به محض اينكه اعلاميههاى امام را به دست مىآورد، در بين مردم توزيع می نمود.
در يكى از همين فعاليّتها و راهپيمايي ها بود كه نيروهاى شهربانى به تظاهر كنندگان حمله مىكنند و با قنداق تفنگ چند ضربه به شهيد مىزنند و شهيد به جاى گريه كردن مىخندد. در اين حال يكى از مأموران شهربانى مىگويد: چرا مىخندى، شهيد مىگويد: شما مىخواهيد ما را بترسانيد كه از امام دست برداريم، اما نه، عشق ما به امام بيشتر مىشود.
پس از پيروزى انقلاب، شهيد قاسمى با جهاد سازندگى همكارى نمود و به همراه دوستان خود كتابخانهاى تشكيل داد. در سال دوم دبيرستان براى رفتن به جبهه داوطلب شد و مدت يك ماه در پادگان شهید صدوقی آموزش دید و بعد از آن در سال 63 به جبهه اعزام شد، که این کار چندين بار از طرف تيپ الغدير تکرار گردید. او در همان سال در رشته آمار دانشگاه فردوسى پذيرفته شد و دوباره از طریق دانشگاه به جبهه اعزام شد.
در عمليات كربلاى 10 و بيت المقدس 2 و والفجر 8 شركت داشت و سر انجام پس از سالها مبارزه بعد از امضاى قطعنامه در تاريخ اول مرداد ماه سال 67 در يك درگيرى كه از طرف نيروهاى عراقى جهت تصرف جاده اهواز - خرمشهر ايجاد شده بود، در جاده امام رضا (ع) خرمشهر به شهادت نايل آمد.