توجه: اطلاعات موجود در این سایت صرفا جنبه آرشیو دارد

ناصر علی احمدی
امروز :
یکشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۱

header2 Venus

ناصر علی احمدی

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
  • نام پدر: زین العابدین
  • محل شهادت: مشهد
  • سال تولد: 1333
  • محل تولد: مشهد
  • تاهل: متاهل
  • سمت: کارمند
  • مزار: مشهد بهشت رضا (ع)

 

زندگي نامه شهيد ناصر على احمدى

شهيد ناصر على احمدى در سال 1333 در خانواده‏اى پرمهر و متديّن پا به عرصه وجود نهاد. پس از طى دوران كودكى در سن شش سالگى تحصيلات ابتدايى خود را آغاز نمود. او از لحاظ درسى در زمره دانش‏آموزان كوشا و فعال بود. دوران دبيرستان مصادف با اوج اختناق و خفقان نظام ستم شاهي بود به همين جهت پس از پايان سوم متوسطه دبيرستان را ترك كرده و به كمك پدر پرداخت و پس از چندي به گذراندن دوره نظام وظيفه فرا خوانده شد. سربازى در دوره حكومت استبدادى طاغوت موجب ناراحتى وى بود. مادر شهيد نقل مى‏كند كه پس از اينكه نامش  را در ليست افراد سرباز ديد مى‏گفت: «در زمانى كه اسم من در آمد گمان بردم كه عمر من سرآمد...» با شروع انقلاب اسلامى همچون ساير مردم در صف مبارزين قرار گرفت و هرچه در توان داشت براى شركت در جلسات راهپيمايي ها و پخش اعلاميه‏ها به كار بست. پس از مدتى در دانشگاه فردوسى به عنوان راننده مشغول به كار شد و با پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى، به عضویت سپاه درآمد. مادر شهيد درباره تغيير شغل وى اظهار داشت كه: دليل اين تغيير شغل تعطيلى و اغتشاش در دانشگاه بود. شهيد چون اعتقاد داشت كارش در دانشگاه كم شده بنابر اين پولش حلال نمى‏باشد.
با شروع جنگ تحميلى، با عشق و شور فراوان به جبهه عازم شد و به حمل مهمات براى همسنگرانش پرداخت. با وجود علاقه‏اى كه به حضور در جبهه داشت، به دليل مسؤوليت در سپاه و به عنوان مدرس آموزش هاى نظامى به بسيجيان، كمتر فرصت مى‏يافت به جبهه برود.
در پي اصرار خانواده‌اش ازدواج نمود و مراسم ازدواجش به سادگي و بي‌آلايشي برگزار شد. فرداي آن روز جهت زيات مرقد مطهر حضرت معصومه (س) عازم قم شدند و از آنجا به بهشت زهرا در كنار مزار شهدای 7 تير پيمان رزم با منافقين را تجديد نمودند. پس از بازگشت، كارش در سپاه را پي گرفت. همان شب اول، سپاه به نیروهايش آماده باش مي‌دهد و ناصر نيز تا يك هفته نخواست كه برادرانش را تنها بگذارد. آخرين شبي كه آماده باش شكسته شد، عازم منزل مي‌شود ولي در همان لحظه دوستانش به وى اطلاع دادند كه طى تماسى با سپاه، اعلام شده كه در يكى از خیابان ها بمب گذارى صورت گرفته است. شهيد ابتدا به اين امر مشكوك مى‏شود اما هنگامى كه حكم مأموريت از طرف ستاد دريافت مى‏كند به اتفاق چند تن از دوستانش براي خنثي كردن بمب به سوي مقصد حركت مي‌كنند. قبل از رسيدن به محل مورد نظر، منافقين كه از قبل در چهارراه راهنمايي كمين كرده بودند، با مشاهده اتومبيلشان، آنها را به رگبار مي‌بندند و او و يارانش در شب تاسوعاي حسيني به مولايشان حضرت سيد الشهداء عليه السلام ملحق می گردند. پيكر پاك شهيد احمدي در ظهر عاشورا در بهشت رضا در جوار ديگر شهداي انقلاب اسلامي به خاك سپرده می شود.
يكى از دوستان شهيد كه ازشهادت وى مطّلع نبود نقل مى‏كند: «در خواب ديدم ايشان با رويى گشاده آمدند. از وى سؤال كردم شما كجا هستيد؟ ايشان مى‏گويند: شهيد شده‏ام. من ابتداء باور نكردم. شهيد تكرار كردند كه من شهيد شده‏ام و در قطعه 15 بهشت رضا مرا دفن كرده‏اند. شما به مادرم بگوييد كه زياد بي تابى نكند. پس از بيدارى و مراجعه به منزل شهيد ديدم همان محلى را كه در خواب گفته بودند، چيزى جز حقيقت نيست».

خواندن 502 دفعه آخرین ویرایش در شنبه, 01 فروردين 1394 ساعت 10:54
  • گالری تصویر
  • ارسال خاطره
  • دانلود پیوست‌ها