زندگی نامه دانشجوی شهید سید عباس غفاریان شکری
شهيد سيد عباس غفاريان شكرى در دوم فروردين سال 1346 در مشهد متولد شد. او به گونهاى پرورش يافت كه از همان ابتدا با مسائل معنوى آشنا شد. پس از طى دوران ابتدايى، راهنمايى و متوسطه با تلاش فراوان در كنكور سراسرى شركت كرد و پس از قبولى در رشته دبيرى زبان انگليسى وارد دانشگاه فردوسى مشهد شد.
قبل از پيروزى انقلاب در اكثر راهپيمايي ها شركت داشت و بعد از پيروزى انقلاب نيز در بسيج مسجدالرضا (ع) شهرك شهيد رجايى فعاليت مىكرد. با اين حال علاقه وافرى به درس و مطالعه نشان مىداد. با شروع جنگ تحميلى سعى زيادى براى شركت در جبهه از خود نشان داد تا اين كه سرانجام با جلب رضايت پدر، آماده حضور در جبهه شد. شهيد سيدعباس شش بار به جبهه رفت و در طول اين مدت دو مرتبه مجروح شد. اولين بار براثراصابت تير به بازوى چپ مجروح شد كه پس از سى و پنج روز درمان، بهبود يافت. در نوبت دوم نيز در حالى كه از ناحيه كتف مجروح شده بود پس از بهبودى نسبى مجدداً عازم جبهه شد.
از صفات شهيد عباس غفاريان اين بودكه هيچ گاه تلاوت قرآن را ترك نمىكرد و بسيار سخت كوش و جدى بود. در عمليات والفجر 3 چنان عاشقانه مىجنگيد كه يكى از فرماندهان درباره آن شهيد مىگويد: «شهيد غفاريان در خطرناك ترين جاها و در ميان آتش و دود انجام وظيفه مىكرد».
به پدرش مىگفت: «اگر شهيد شوم اول شما را شفاعت مىكنم» و اكثر اوقات مخصوصاً شب ها گريه مىكرد و اشك مىريخت. در سفر آخرش به مادرش مىگويد: «من هنوز دينم را به اسلام ادا نكردهام، بايد به جبهه بروم». به پدرش نيز مىگفت: «پدرجان ناراحت نباش، كارى مىكنم كه خوشحال شويد. هنوز خدمت نكردهام، بعداً براى شما معلوم خواهد شد».
سرانجام شهيد عباس غفاريان بر اثر اصابت خمپاره به داخل سنگر به گونهاى شهيد شد كه هيچ جاى بدن او سالم نمانده بود؛ طوري كه دست مباركش از كتف جدا شده و سر و صورت شريفش له و پاهاى استوارش شكسته شده بود.