توجه: اطلاعات موجود در این سایت صرفا جنبه آرشیو دارد

حمدالله عابد مسرور خواه
امروز :
یکشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۱

header2 Venus

حمدالله عابد مسرور خواه

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
  • نام پدر: رجبعلی
  • محل شهادت: حاج عمران
  • سال تولد: 1332
  • محل تولد: صومعه سرا
  • سمت: دانشجو
  • دانشکده: الهیات
  • رشته: الهیات

 

 

زندگي نامه دانشجوى  شهيد حمدالله عابد مسرور خواه

 

 

 

 شهيد حمداللّه عابد مسرور خواه در سال 1332 در شهرستان صومعه سرا به دنيا آمد. سالهاى ابتدايى را در رشت گذرانده و بعد از آن در تهران به تحصيل پرداخت تا اينكه در سال 54 در رشته ادبيات دانشگاه كرمان پذيرفته شد. در همان سالها و در ايامى كه دانشگاه توسط عوامل رژيم محاصره شده بود، حمداللّه زخمى شد و به خانه آمد و پس از آن درسش را در مشهد، در رشته الهيات ادامه داد با اين حال دست از فعاليتهاى سياسى خود برنداشت و در كارهاى تبليغاتى و برپايى سخنرانى فعالانه شركت مى‏كرد.

 

 در منزل بسيار خوش رفتار بود. همواره از آخرت صحبت مى‏كرد و نمازش را سر وقت مى‏خواند. پدر شهيد مى‏گويد: «من برنامه‏اى درست كرده بودم و در گوشه‏اى از اتاق گذاشته بودم كه اول نماز، دوم قرآن، سوم درس چهارم غذا و هميشه همه خانواده به آن عمل مى‏كردند». مادر ايشان نيز در تربيت دينى فرزندانشان بسيار كوشا بود. شهيد همواره در اوقات فراغت به تفسير سوره‏ها مى‏پرداخت و در مدرسه نيز معلم پرورشى بود و وقتى از دانشگاه مى‏آمد، هيچ گاه بيكار نبود. انگيزه او از رفتن به جبهه، فقط جلب رضاى خدا بود. زمانى كه مادرش اجازه نمى‏داد به جبهه برود، شهيد و مادرش هر دو در خواب ديده بودند كه مادر به وى اجازه رفتن به جبهه داده است.

 

 شهيد مسرور خواه هميشه مى‏گفت: «ما زنده بمانيم كه دين ما از بين برود؟ بايد ما از بين برويم تا دين زنده بماند». در پاسخ مادرش كه به او گفته بود: «اول ازدواج كن بعد به جبهه برو«، گفت: »بايد بروم پيروزى راببينم و بعد ازدواج كنم، الان دوستان من درخون خود مى‏غلتند، من نبايد اينجا بمانم». شهيد مسرور خواه در جبهه همراه با شهيد كاوه بود، يك بار نيز زخمى و يك ماه در بيمارستان بسترى شد. خودش براى خانواده تعريف مى‏كرد كه وقتى در منطقه‏اى بين ايران و عراق درگيرى رخ داده و او آرپى‏جى زن بوده، مهمات هر دو گروه ايرانيها و عراقيها تمام مى‏شود و عراقيها از پشت به ايرانيها حمله مى‏كنند. يكى از بعثيون آنقدر با تفنگ وى را مى‏زند كه ديگر شهيد رمقى براى بلند شدن ندارد، در همين حال فردى با لباس سفيد به او مى‏گويد: «بلند شو» شهيد مى‏گويد: «نمى‏توانم» فرد سفيد پوش او را بلند كرده و مى‏گويد: «به طرف شمال برو، نزد دوستانت». وقتى شهيد به حال اولش باز مى‏گردد خود را در بيمارستان تهران مى‏بيند.

 

 سرانجام در سال 1365 حمداللّه عابد مسرور خواه در منطقه حاج عمران به درجه رفيع شهادت نايل آمد. پيكر پاكش در بهمن ماه سال 78 به همراه كاروان ولايت به زادگاهش باز گردانده شد و با تشيع باشكوه مردم مشهد به خاك سپرده شد.

 

 

 

خواندن 407 دفعه آخرین ویرایش در دوشنبه, 14 ارديبهشت 1394 ساعت 09:55
  • ارسال خاطره
محتوای بیشتر در این بخش: « هاشم شیشه چی حمزه عبدی ده سرخ »

ارسال خاطره

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.