زندگی نامه دانشجوی شهید سید مرتضی ظریفیان پروین حسینی
شهيد سيد مرتضى ظريفيان در 22 فروردین سال 1346 در مشهد متولد شد و دوران تحصيل خود را در اين شهر گذراند. سال سوم دبيرستان بود كه دوره كوتاه مدت كمك هاى اوليه را فرا گرفت و به اين ترتيب اكثر شب ها خصوصاً شب هاى جمعه در بيمارستان ها به كار تزريق و پانسمان مشغول بود. سيد مرتضى از همان دوران كودكى به مسائل مذهبى علاقه نشان مىداد و علىرغم سن كم، در تظاهرات مردمى قبل از انقلاب به همراه پدر، مادر و يا برادر بزرگترش شركت مىكرد. پس از پيروزى انقلاب نيز كماكان به فعاليت خود ادامه داد و وارد بسيج شد. شب ها تا صبح به فعاليت مىپرداخت و به عنوان معلم قرآن براى بچهها، انجام وظيفه مىكرد. در تابستان سال 1365 و با اوجگيرى نبرد در مناطق عملياتى به عنوان امدادگر به كردستان رفت و مدت 45 روز در ارتفاعات اطراف بانه خدمت كرد. انگيزه او براى رفتن به جبهه تنها حكم امام و آن جمله سرنوشت ساز بود: «... الان اسلام تنهاست و احتياج به ما دارد...».
هنوز سه ماه از بازگشت او از كردستان نگذشته بود كه به مادرش مىگويد: مىخواهم به جبهه بروم هرچه فكر مىكنم مىبينم نمىتوانم بمانم. به اين ترتيب يك هفته قبل از اين كه بخواهد براى آخرين بار به جبهه برود به تمام فاميل سر مىزند و حتى چندين بار به درخانه آنهايى كه با او مهربان نبودند مراجعه مىكند و سرانجام به عنوان امدادگر به جبهه مىرود. در محل حضور او جزيره بوارين و در منطقه شلمچه طى عمليات كربلاى 5 نبرد سنگينى آغاز شده بود و دشمن پاتك سختى زده بود، در همان حال مرتضى و همرزمش به مداواى مجروحين پرداختند كه شهيد سيد مرتضى بر اثر اصابت تركش از ناحيه دو پا مجروح شد. وى با وجود جراحت عميقى كه داشت وقتى خبر زخمى شدن دوستش و نياز به يك امدادگر را شنيد داوطلب شد و در حالى كه در حال بازگشت به خط مقدم بود مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسيد.