توجه: اطلاعات موجود در این سایت صرفا جنبه آرشیو دارد

سیدناصر ریاضی
امروز :
یکشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۱

header2 Venus

سیدناصر ریاضی

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
  • نام پدر: سید هادی
  • محل شهادت: جنوب
  • سال تولد: 1343
  • محل تولد: تهران
  • تاهل: مجرد
  • سمت: دانشجو
  • دانشکده: علوم ریاضی
  • نحوه شهادت: اصابت راکد جنگنده های دشمن
  • رشته: ریاضی کاربردی

زندگي نامه دانشجوى شهيد سيد ناصر رياضى

 

شهيد سيد ناصر رياضى در سال 1343 در تهران متولد شد. پس از پشت سر گذاشتن دوران كودكى، همراه پدر كه يكى از زحمت‏كشان بازار تهران بود به كار مشغول شد. البته فعاليت هاى كارى او مانع درس خواندن او نشد و هميشه به عنوان يكى از شاگردان نمونه و باهوش معرفى مى‏شد. او كه از نوادگان مجتهد و حكيم بزرگ مرحوم حاج سيد عباس رياضى حكمى زنجانى بود، پس از اخذ ديپلم در رشته رياضى دانشگاه مشهد پذيرفته شد و با اشتياق فراوان به تحصيل علم پرداخت. علاقه‏مندى او به درس و مذهب به حدى بود كه دوستان او نقل مى‏كنند: «هر بار كه مى‏خواستيم ناصر را پيدا كنيم يا در كتابخانه مشغول درس خواندن بود و يا به حرم حضرت رضا (ع) مشرف شده بود».

شهيد رياضى فردى آرام، سر به زير، محجوب، متفكر و عميق بود. هنگام حضور در دانشگاه، در دست يافتن به منابع علمى و فكرى و در بهره بردن از هيچ كلاسى اعم از كلاسهاى متنوع دانشگاهى تا اخلاق، عرفان، و مولوى‏شناسى ترديد نمى‏كرد و البته اين بيانگر روح عطشناك وى در جستجوى دانايى بود.

درك غنيمت حضور در جوار بارگاه ملكوتى حضرت رضا (ع) موجب گرديده بود كه همواره تلاش نمايد تا از فيض رب به واسطه آن امام همام بهره‏مند شود و حضور مرتب در حرم مطهر و اداى نمازهاى يوميه و توسل به آن منبع بيكران را وجهه همت خود قرار دهد.

حاصل حضور سه ساله وى در مشهد وقار، آرامش و اخلاص هر چه بيشتر بود و هر گاه موضوع جبهه مطرح مى‏شد مى‏گفت: هرگاه لياقت يافتم، خواهم رفت؛ يافت و رفت.

قرار بود به همراه خانواده به ديدار خانه خدا مشرف شود. دوستان همرزم و فرمانده‏اش اين را مى‏دانستند، اما ظاهراً از جبهه دل نمى‏بريد. فرمانده زودتر از سايرين وى را مرخص كرد، وى وسايلش را جمع آورى و تسويه حساب نمود و به انتظار وسيله‏اى بود تا باز گردد؛ اما تقدير ديدار را طوری دیگر رقم زده بود در همين حين هواپيماى عراقى با راكت‏هاى رقصان آرزوى او را برآورد اما آشنايانى كه ظاهراً بى وى به ديدار خانه خدا رفته بودند به چشم سر او را در مسجد شجره در ميقات ديدند كه احرام مى‏بست و همچنین برگرد خانه مشاهده كردند كه به دور خانه يار مى‏گرديد. او كه چون نسيم بود از خود چيزى باقى نگذاشت حتى عكس، حتى وصيتنامه‏اى.

ایشان همواره اين بيت مولانا را زمزمه مى‏كرد:

اين سو كشان سوى خوشان و آن سو كشان با ناخوشان      يا بشكند يا بگذرد كشتى در اين گردابها

 

خواندن 512 دفعه آخرین ویرایش در شنبه, 08 فروردين 1394 ساعت 16:30
  • گالری تصویر
  • ارسال خاطره
  • دانلود پیوست‌ها
محتوای بیشتر در این بخش: « مهدی حبیبی عبدالله سوداگران »

ارسال خاطره

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.